اعتراضهای من.....

نوشته های کوتاه و بلند من........

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 67
بازدید کل : 23373
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1


بند زن..................

واعظ محل از زن خوشش آمده بود

زن هم میدانست که هیچی ندارد

باید برای بچه اش آینده می ساخت

قرار صیغه گذاشته شد

ظهر بود و گرم

واعظ نوشابه ای تعارف کرد

زن میلی نداشت واعظ نیش خند زهر آگینی زد

صدای اذان بر خواست

زن نفرتش بیشتر شد    دیگر نمی خواست تنش را در حصار واعظ به بند بکشد

روی دیوار دید

کلیه گروه O+ فوری با مبلغ بالا

چند سال بعد زن از دنیا رفت

ولی پسرش مردی شده بود

به عکس مادرش نگاه میکرد......................

آخر سر هم نفهمید مادرش چرا آن دوران در بیمارستان بستری بود...............

نويسنده: بابك تاريخ: یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:بند زن,فروش کلیه, شعر درد, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

و اکنون پوچ مغزی را بر همه افکار پوسیده ات ترجیح میدهم. دوست دارم بر پشت خری باشم تا انکه بر منبر تو تکیه زنم!

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to inane.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com